دسته بندی کتاب ها
سبد خرید شما

شاهنامه خوانی RSS Feed

14 Jul نبرد رستم و سهراب تا کشته شدن سهراب بدست رستم
admin 4 25962
رفتن رستم به ديدن لشكر سهراب و كشتن ژنده رزمرستم به كاوس گفت اگر اجازه دهي با لباس مبدل بدون كلاه و كمر به لشكر توران بروم و ببينم كه اين نو جهاندار كيست. كاوس گفت اين كار فقط از تو بر مي آيد. يزدان نگهدارت . جهان پهلوان جامه اي مانند تورانيان پوشيده و پنهاني تا كنار اردوي تر كان رفت . صداي تركان ..
14 Jul داستان رستم و سهراب
admin 0 8250
کنون رزم سهراب رستم شنو                      دگرها شنیدستی این هم شنو یکی داستان است پر آب چشم                      دل نازک از رستم آید بخشم اگر مرگ داد است بیداد چیست             زداد این همه بانگ و فریاد چیست ازاین رازجان تو آگاه نیست                     بدین پرده اندر تو را راه نیست کنون رزم سهرا..
14 Jul جنگ بین گودرز و پیران فرماندهان دو لشگر ایران و توران
admin 0 3663
ای فرزند! دو لشکرایران و توران یکی به فرماندهی گودرز و دیگری به فرماندهی پیران رو در روی یکدیگر ایستاده و بارانی از تیر و شمشیر بر سر یکدیگر می باریدند و هر دو نیز چشم براه رسیدن سپاهیانی بودند که کیخسرو از یک سو و افراسیاب از سوی دیگر برای یاری رساندن به آنان به میدان کارزار گسیل کرده بودند..
14 Jul جنگ دوازده رخ
admin 0 3607
ای فرزند! افراسیاب پس ازشکست ها و ناکامیهائی که یکی پس از دیگری در جنگ با ایرانیان نصیبش می شد ، شب و روز در اندیشه کین خواهی و زدودن ننگ به بار آمده بود . او پس از رایزنی با بزرگان و سپهدارانش ، چاره کار را در آن دید که سپاهیانش از رود جیحون گذشته و وارد خاک ایران شوند . برای این کار نیاز به لش..
14 Jul داستان بیژن و منیژه
admin 0 3368
منیژه منم دخت افراسیاب برهنه ندیده تنم آفتابای فرزند! چون کیخسرو در کین خواهی پدرش سیاوش ، بر تورانیان پیروز شد و جهان را از نو آراست ، روزی از روزها بر تخت زرین نشست و شادکام از این پیروزیها بزم شاهانه ای آراست . بزرگان و دلاورانی چون گودرزو گیو وطوس وبیژن درآن انجمن گرد آمدند و به می وآواز رام..
14 Jul داستان سام و سیمرغ ، زال و رودابه
admin 0 29876
سام نریمان، امیر زابل و سر آمد پهلوانان ایران، فرزندی نداشت واز اینرو خاطرش اندوهگین بود. سرانجام زن زیبا رویی از او بارور شد و کودکی نیکچهره زاد . اما کودک هر چند سرخ روی و سیاه چشم و خوش سیما بود موی سرو رویش همه چون برف سپید بود. مادرش اندوهناک شد. کسی را یارای آن نبود که به سام نریمان پیام برسان..
14 Jul داستان سیاوش
admin 0 3512
ای فرزند داستان سیاوش از پر معنا ترین داستانهای شاهنامه است. فردوسی این داستان را در پنجاه و هشت سالگی به نظم در آورد و خود آرزو می کند.اگر زندگانی بود دیر باز بدین دیر خرم بمانم دراز یکی میوه داری بماند زمن که ماند همی بار او بر چمنو بعد داستان سیاوش را چنین آغاز می کند:روزی از روزها طوس پهلو..
14 Jul داستان سیاوش 2
admin 0 3211
شبیخون زدن رستم به ایوان افراسیابای فرزند! رستم ، منیژه را با بار و بنه به اشکش سپرد تا او را هرچه زودتر در مرز ایران به مرزبانان ایرانی برساند . و خود شب هنگام ، زمانی که همه در خواب بودند با هفت دلاور دیگر به کاخ و ایوان افراسیاب حمله برد . رستم همچون شیر ژیان دست زد و قفل و بست در را با یک فش..
14 Jul داستان لهراسب
admin 0 2725
پادشاهی لهراسپپس از ناپدید شدن کیخسرو، لهراسپ پهلوانان و سران سپاه را فراخواند و از آنها خواست تا به وصیت کیخسرو وفادار باشند و از او فرمان برند و کمر به خدمتش بندند. ایرانیان نیز که پند و اندرز کیخسرو را به گوش داشتند، پادشاهی او را پذیرفتند و پیمان کردند تا سر از فرمانش نپی..
14 Jul داستان های شاهنامه ؛ ضحاک
admin 5 57193
داستان ضحاک با پدرش:ضحاک فرزند امیری نیک سرشت و دادگر به نام« مرداس» بود. اهریمن که در جهان جز فتنه و آشوب کاری نداشت کمر به گمراه کردن ضحاک جوان بست. به این مقصود خود را به صورت مردی نیکخواه و آراسته درآورد و پیش ضحاک رفت و سر در گوش او گذاشت و سخنهای نغز و فریبنده گفت. ضحاک فریفته او شد. آنگاه ا..
14 Jul داستان های شاهنامه ؛ فریدون و سه فرزندش
admin 4 26752
فریدون و سه فرزندشجشن مهرگان: فریدون نخستین روز مهر ماه بتخت نشست و تاج کیانی بسر گذاشت. مردم به شاهنشاهی او دل آسوده گشتند و شادی کردند و آتش افروختند و باده نوشیدند و جشن به پا کردند و آنروز را عید خواندند و این عید سالیان دراز در میان ایرانیان بنام«جشن مهر گان» پایدار ماند. فرانک، مادر فریدون، ..
14 Jul داستان های شاهنامه ؛ نخستین شاهان
admin 0 7271
کیومرث و سیامکنخستین شاهاندر آغاز مردم از فرهنگ و تمدن بهره ای نداشتند و پراکنده می زیستند. نخستین کسی که بر مردم سرور شد و آئین پادشاهی آورد، کیومرث بود. نخستین روز بهار که آغاز جوان شدن گیتی بود، بر تخت نشست. در آن روزگار زندگی ساده و بی پیرایه بود. مردم جامه را نمی شناختند و خورشهای گوناگون ر..
نمايش 1 تا 12 از 26 (3 صفحه)

کتاب مورد نظر در حال حاضر موجود نیست . اطلاعات خود را وارد فرم زیر نمایید تا زمانی که کتاب موجود شد به شما اطلاع داده شود

نام
ایمیل
موبایل
توضیحات